برای دسترسی به محتویات این نشریه از درختواره سمت راست موضوع مورد نظر خود را انتخاب کنید.
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 8
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
- 1
- 2
- 3
- 1
- 2
- 1
- 2
- 3
- 1
- 2
- 1
- 2
- 3
- 1
- 2
- 3
پرونده ویژه زیستن بر مدار آرامش
خدا را امتحان کن -نگاهی موانع ازدواج
سنجة انتخاب پیوند ماندگار آداب انتخاب مرا بشنو! همین خوشبخت کیست / بازکاوی مفهوم خوشبختی
مصطفی کاویانی
اشاره: دو سال پیش واحد درسی را با عنوان «جامعهشناسی خانواده» میگذراندم. استاد بسیار اصرار داشت تا به جای استفاده از آمارهای موجود دربارة وضعیت خانواده، مثل آمارهای مربوط به طلاق یا ثبت ازدواج یا آمارهای نشاندهندة میزان رضایتمندی زوجین از زندگی مشترک و امثال این موارد، دست به کار توصیف کیفیت نمونههای محدودی از خانوادهها شویم با این توجیه که «مشت نمونه خروار است.»
این کار که هر فرد را به توصیف سه نسل از خانواده خود وا میداشت، جنبههای پنهانی از سبکهای زندگی پدربزرگها و پدرهایمان را روشن ساخت که کمتر نشانهای از آن را میتوان امروز در خانوادههای ایرانی به خصوص در شهرهای بزرگ مشاهده کرد.
این نوشتار سعی دارد تا به بررسی اجمالی بخش کوچکی از این واقعیت فراگیر جامعة ایرانی بپردازد. با آن سؤال کرد «آیا ازدواج و به همسری فردی درآمدن، امری اختیاری است یا شبکة پیچیده و پنهانی از تقدیر و سرنوشت محتوم و قطعی در آن دخیل است؟»
اینکه در میان تعابیر عامیانه با اصطلاحاتی چون عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمانها بستهاند یا خدا در و تخته را با هم جور میکند، به چه معنا است؟
یا هنگامی که زن یا شوهری که عمری پاسوز رفتارهای ناشایست شریک زندگی خود شده و امید، جوانی و آروزهایش را از بین رفته دید، در نهایت هر آنچه را به وقوع پیوسته به تقدیر و سرنوشت خود مربوط میداند، اولین سؤالای که به ذهن خطور میکند این است که ما چقدر در تعیین سرنوشتی که به سوی آن حرکت میکنیم دخیل و مؤثر هستیم؟
هر فرد به معنای واقعی کلمه و دور از هر گونه ادعا و گزافهگویی چقدر خود سرنوشت خود را میسازد و چقدر دیگران در تعیین آن مؤثر خواهند بود؟
باید توجه کرد که یک سوی ماجرا این است که ما در محیطی اجتماعی زندگی میکنیم که عوامل پیدا و پنهان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بسیاری در به وجود آوردن فرصتهای انتخاب یا حذف برخی فرصتهای دیگر مؤثراند.
از سوی دیگر، براساس اعتقادات ایمانی ما دست قدرت الهی و سنتهای غیرقابل تبدیل خداوندی نقشی مهم در ورق خوردن صفحات زندگی ما بازی خواهند کرد. امروزه امکان انتخاب برای افراد بسیار بیشتر از گذشته است؛ چراکه امکانات گسترده و فراگیری چون اینترنت به پایگاه بزرگی برای همسرگزینی و برقراری فرصتهای ارتباطی با دیگران بدل شده است.
آن فرصت که یک آسمان انتخاب فردی، گسترده و واقعی است و فرد میتواند بر اساس آن دست به انتخاب یار و گزینههای متفاوتی بزند.
برای روشن ساختن ماهیت آن ماجرا باید نگاهی دوباره به ؟؟؟ خود از واژههای تقدیر و انتخاب و میان آن دو انداخت. گاهی اوقات معنا و مفهومی که از یک واژه در ذهن ما شکل میگیرد، آنقدر دستمایة خرافات و انحرافات و تمایلات هوسآلود قرار میگیرد که از واقعیت اصلی خود فاصله بسیار زیادی پیدا میکند و به جای هدایتگری، زاویهای از انحراف و تباهی را به همراه دارد. برای تصحیح اعمال خود باید ابتدا اعتقادات خود را تصحیح کنیم. بدین جهت ابتدا به تبیین تقدیر میپردازیم.
- 1.مفهومشناسی تقدیر و انتخاب
1-1 تقدیر و سرنوشت
شاید با این مثال بتوان مفهوم واژگان فوق را به بهترین نحو تبیین کرد.
پسر دوچرخهسواری را تصور کنید که با یک ماشین تصادف کرده و پایش به شدت صدمه دیده است. این اتفاق، پشتوانة عظیمی از تصمیمات و تقدیرات الهی تا نیات شیطانی و پلید تا انتخاب و غفلتهای بسیاری را در برمیگیرد.
اول، خود پسر که ممکن است روز قبل مرتکب گناهی شده و تقدیر الهی بر آن شده تا تاوان گناه خود را در این دنیا با رنج بیماری بپردازد.
دوم، رانندة ماشین که برای ماشین خود صدقه نداده و روز خود را با پناه بردن به خداوند متعال آغاز نکرده؛ از اینرو چه بسا حسادتهای دیگران و چشمزخمهایشان او را مبتلا به این مصیبت کرده است.
سوم، این پدر آن پسر که باید مالش را در جایی برای خدا انفاق میکرد؛ اما طمع کرد و چه بسا یتیم و تهیدست را رد نمود.
چهارم، ما در پسر که با فخرفروشی دل کسی را شکست و او را به واسطة فقرش، سرزنش و تحقیر کرد و این تصادف بهانهای شد تا دل او نیز بسوزد.
پنجم، مغازهداری که تصادف در برابر مغازة او رخ داد تا امتحانی از جانب خدا برای اینکه اگر او دست یاری بداشت فردا روزی که او یا خانوادهاش مبتلا شدند، دیگران بیتفاوت نگذرند.
تقدیر، یعنی برنامهای که خدا برای تمامی ما بر حسب انتخابها و رفتارهایمان در نظر گرفته است.
تقدیر امروز تو را رفتار گذشتهات میسازد و فردا و فرداها نیز چنین است. اگر امروز پاکزیستی و دست و دامن به گناه آلوده نساختی، تقدیر به گونهای رقم خواهد خورد تا فرصت متعالیتری برای انتخاب پیدا کنی.[i]
1-2 مفهومشناسی انتخاب
فلاسفه اصطلاحی دارند که میگوید: «ترجیح بلا مرجح محال است».
یعنی اگر شما تشنه باشید و شخصی به شما یک سینی پر از لیوانهای شربت تعارف کند، شما به دلائل متعددی نزدیکترین لیوان، پر یا بزرگترین لیوان و... را برمیگزینید.
در واقع همة ما دلائل متعدد و متفاوتی را برای برگزیدن یک رفتار یا فرصتی داریم و هیچگاه بدون دلیل و انگیزة کافی به برگزیدن رفتار یا عملی دست نخواهیم زد.
انتخاب، یعنی برگزیدن فرصتی که بتواند بیشترین سنخیت و همراهی با ما و برآوردندهترین حالت برای نیازهای ما باشد. ما هیچگاه در مقام انتخاب همسر و شریک آینده زندگی، با گزینههای همسطح و یکگونه مواجه نیستیم. برگزیدن یک فرد در میان این تنوعات برمیگردد به نگاه ما به زندگی، توقع ما از شریک زندگی و توفیق ما در برخورداری از بهترین گزیند. باید دانست که ای امیال و نیات ما هستند که افراد، امکانات و فرصتها را به سوی ما جذب مینمایند.
خدا فرموده است:
«و من یزد ثواب الدنیا نؤته منها»[ii]؛
«و هر کس پاداش این دنیا را بخواهد به او از آن میدهیم».
بههرحال قانون جاذبه آسمان بهرهمندی را محدود میکند، باید دید که به چه چیزهایی علاقه داریم تا آنها در معرض جذب ما واقع شوند.
کسی که پاک زیسته و پاکی را دوست میدارد در میدان جاذبة پاکی قرار خواهد گرفت و کسی که آشکارا به پلیدی و رسوایی تمایل دارد در میدان مغناطیسی پلیدی و تباهی قرار میگیرد.
خداوند فرموده است:
«الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات»[iii]
براساس این آیة شریفه خداوند به مؤمنین توصیه میفرمایند که دامنة تمایلات و تعلقات خود را به فاسدین و گنهکاران نکشانند؛ چراکه آن دو کفو یکدیگر نیستند و به طور قطع زندگی موفقی نخواهند داشت.
تمایل به خوبی فرصتهای خوب و تمایل به بدی فرصتهای بد را انتخاب و در اختیار تو قرار خواهد داد.
2. نسبت میان تقدیر و انتخاب
بهترین مثال برای درک نسبت میان تقدیر و انتخاب، اتفاقی است که درشبهای قدر میافتد. ما انتخاب میکنیم تا در مراسم احیاء شرکت کنیم که البته خود این انتخاب نیز متأثر از اعمال پیشین ما است. به عبارت بهتر، اگر ما در آن حد از توجه، عنایت و رحمت خداوند نبودیم، چه بسا اصلاً امکان انتخاب چنین گزینهای از ما سلب میشد؛ کما اینکه همه میبینیم چه بسا افرادی که هیچ درک یا نیتِ حضور در چنین مراسمی را ندارند.
این انتخاب و به تبع آن شرکت در چنین مجلسی، تقدیر آینده و آیندگان ما را رقم خواهد زد.
درواقع نسبت میان تقدیر و انتخاب، نسبت تکاملی است. هر انتخاب خوبی وابسته به تقدیرات پیشین است و در انتخابهای بعدی و تقدیرهای بعدی تأثیرگذار میباشد.
انتخاب نخست نیز براساس تقدیر الهی، به نظر پاک و زلال انسانی وابسته است.
3. پاسخ برخی پرسشها
آن واحد درسی پیشگفته را در خاطرتان هست که گفتم مجبور بودیم تا سه نسل از خانوادة خود را بررسی کنیم.
یکی از مسائلی که با آن مواجه شدم، رسمی دیرپایی بود که براساس آن هیچگاه دختر طایفه، به طایفه و خانوادههای دیگر داده نمیشود و به تعبیرشان «نان ما باید سرسفرة خودمان باشد».
این رسم خانوادگی که در جامعة ایرانی فراگیری زیادی داشته، طبعاً پیامدهای خاصی را نیز به دنبال دارد؛ از جمله اینکه دختران باید با پسرعموهای همسن خود ازدواج میکنند و در این بدهبستان چه بسا دختری نجیب و مؤمن مورد ظلم و ستمی قرار میگرفت و حقش ضایع میشد. در چنین مواردی یا موارد مشابه دیگر که باعث ایجاد سؤالات بسیاری در اذهان جامعه شده میتوان به چند پاسخ اشاره کرد.
1. در برخی نمونههای معروف، مثل آسیه همسر فرعون، یا حضرت لوط همسرش و یا مواردی از آن دست که یکی از طرفین قطعاً هیچ گناهی را که مستحق عقوبت و کفارة الهی باشد، انجام ندادهاند، باید به سنت الهی امتحان اشاره نمود.
خداوند فرموده است:
«و لیبلونک بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون»[iv]
این از سنتهای غیرقابل تبدیل خدا است که انسانها را با مواردی مثل ترس، گرسنگی و از دست دادن جان و مال بیازماید تا صابران و بندگان راستین او که در هنگام مصائب به خدا پناه میبرند از دیگرانی که خدایان دیگری دارند، شناخته شوند.
2. گاهی اوقات نیز نافرمانیهایی از خود ما سر میزند که تقدیرات آیندة ما را رقم خواهد زد. برای مثال کسی که قطعه آهن تیزی را در چشمش فرو برد، بدون شک تا آخر عمر نابینا خواهد شد. ملامت کردن دیگران و متهم ساختن آنها در چنین مواردی کار اشتباهی است. گاهی اوقات از ما گناهانی سر میزند و نسبت به آن هیچ توبه و انابهای نداریم، اثر وضعی گناه نیز به گونهای است که در آینده، ما را مبتلا خواهد ساخت، البته در صورتی که از آنها توبه نکنیم.
3. در برخی موارد ماجرا از باب جمع عسل و خربزه است. این هر دو مفید و مورد نیاز بدن هستند؛ اما نباید میان آن دو برادر خوردن جمع کرد. گاهی اوقات منشأ بسیاری از مشکلات برمیگردد به ویژگیهای اخلاقی که فرد هیچ نقشی در به وجود آوردن آن نداشته است؛ مثلاً ویژگیهای اخلاقیِ ارثی لازمة چنین مواردی دقت در شناختهای اولیه و قبل از ازدواج میباشد.
در نهایت اینکه گاهی اوقات ما صفات ناپسند اخلاقی داریم که ما را مستعد تحمل برخی مصائب میسازد؛ مثلاً شخص عصبیمزاج طبعاً آرامش روانی مطلوبی نخواهد داشت و چه بسا دیگران نیز از همراهی با او در رنج و عذاب باشند و تلاش کنند تا او را از خود دور سازند. این چنین ویژگیهایی زمینة چنین بلایایی را فراهم میسازد؛ اما در عین حال باید توجه داشت که خداوند متعال در هر بلا و مصیبتی دو چیز را مورد نظر قرار میدهد.
1. مصیبتها به اندازة ظرفیت و تحمل ما نازل میشود.
2. بلا به خودی خود مطلوب نیست؛ اما روح را پرورش خواهد داد.
[i] گفتم متعالی تا تصور نکنی دنیا همیشه به کام توست که گاهی اوقات باید مبتلا شوی تا رشد پیدا کنی و رشد تعالی همیشه در خوشی و خوشحالی رفت.
[ii] آلعمران، 145
[iii] نور،26
[iv] بقره، 155.
خدا را امتحان کن -نگاهی موانع ازدواج
موانع ازدواج و علل بالا رفتن سن ازدواج
مهدیه فرزین
یکی از نیازهای فطری بشر نیاز به زندگی اجتماعی و تشکیل خانواده است؛ نیازی او را وادار به جستوجوی نیمه همکُف خود میکند تا خویش را کامل کرده و برای ادامه زندگی و دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی آماده کند. خداوند متعال نیز در آیات و ائمه (علیهم السلام) در روایات متعددی اهمیت ازدواج را گوشزد کرده و آن را از آیات الهی و منشأ آرامش و آسایش دانستهاند. برای نمونه خداوند در آیه 21 سوره روم میفرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها»؛ از نشانههای او این است که برایتان از خودتان همسرانی بیافرید تا در کنارشان بیارمید.
تأکید اسلام برای ازدواج به حدی است که برخی را به تعجب واداشته است. استاد محمد تقی جعفری میفرمود: برتراندراسل، فیلسوف مشهور اروپایی، به من نوشت چرا اسلام اینقدر به ازدواج بها داده و برایش قانون وضع کرده است؟ در جواب او نوشتم: چون مسئلة انسان در میان است و با ازدواج میخواهد انسان به وجود آید.
اما ازدواج نیز مانند هر امر دیگری ممکن است با موانعی روبهرو شود. بعضی از این موانع طبیعی بهنظر میرسند؛ چراکه قطعاً انجام دادن هر کار مهم و سرنوشتسازی با مانع و مشکل مواجه خواهد شد. آن هم امری به این مهمی که مسیر و شیوه زندگی انسان را مشخص میکند. این موانع در جامعه امروز غالبا منجر به بالا رفتن سن ازدواج شده است.
قسمت عمده این موانع از معضلات ساختگی جامعه ما است. به این معنا که شرایط حاکم بر جامعه و آداب و رسوم حاکم بر روابط میان مردم، منجر به شکلگیری چنین مشکلاتی شده است. بیشتر این شرایط نه تنها بر مبانی اسلامی استوار نبوده، بلکه با آنها کاملاً فاصله دارد؛ اما به هر روی این موانع چه درست و چه غلط در جامعة امروزی وجود و مانع ازدواج جوانان یا منجر به بالا رفتن سن ازدواج آنها شده است. این موانع باعث میشود دارد جوانان ما علیرغم احساس نیاز به ازدواج و تشکیل خانواده، سختیها و آثار مخرب تجرد را بر مشکلات تأهل ترجیح دهند.
به یقین جوانان ما برای گام برداشتن در این جادة پرپیچ که سرنوشتشان را رقم خواهد زد، محتاج یاری و راهنمایی افراد باتجربه هستند.
ازاینرو بر آن شدیم تا با برشمردن بعضی از موانع ازدواج و پیشنهاد راهحلهایی دربارة آنها برطرف کردن، کوچکی را در این امر ایفا کنیم.
اولین مانعی که بیشتر جوانها را در امر ازدواج سست میکند، مشکلات مالی و اقتصادی است. باید اذعان کرد که این نگرانیها کاملاً بیمورد هم نیست؛ چراکه در جامعة امروزه، دغدغه مالی و اقتصادی و نگرانیهای تأمین هزینههای زندگی وجود دارد و نمیتوان آنها را انکار کرد.
اولین راهحلی که در اینباره پیشنهاد میشود، اصلاح و تقویت اعتقادات قلبی است؛ به این معنا که جوانان باید به خدا و وعدههای او اعتقاد راسخ داشته باشند و یقین بدانند که وعدههای خداوند حتمی است. خداوند در قرآن به امر ازدواج سفارش مؤکد کرده و به جوانان فقیر در صورت ازدواج کنند وعدة روزی زیاد داده است: «و انکحُوا الاَیامی منکم ... اِن یکونوا فُقراءَ یُغنهُم اللهُ من فضلِه»؛ جوانان بدون همسر را همسر دهید... اگر فقیر باشند، خداوند با فضل و رحمت خود آنان را غنی و بینیاز میکند.
پیامبر اکرم نیز در سخنان خود به این وعده الهی اشاره کرده و فرمودهاند: «بیهمسرانتان را همسر دهید، زیرا خداوند در پرتو ازدواج ... رزق و توان مالی آنها را وسعت میدهد...» آن حضرت در جای دیگری میفرمایند: «همسر بگیرید که به یقین رزق شما را زیاد میکند».
آیا این همه وعدههای روشن و صریح، قابل اعتماد و اطمینان نیست؟ اگر یک فرد توانمندی به ما وعده تأمین مخارجمان را دهد، بهراحتی باور میکنیم؛ اما وعدههای صریح خداوند را باور نداریم؟ پیامبر اکرم در اینباره نیز فرمودهاند: «کسی که ازدواج را از ترس فقر و نداری ترک کند، همانا به خداوند گمان بد برده است».
در کنار این وعدههای الهی باید این مسئله را هم مدنظر قرار داد که فرد مجرد، انگیزة کمتری برای پیشرفت در کار و تحصیل و یافتن راههای جدید کسب درآمد دارد. اساساً کسی که تنها و بیمسئولیت باشد، انگیزهای برای رشد و تحول در زندگی خود نمیبیند و به همان چیزی که هست بسنده میکند؛ اما کسی که ازدواج میکند به انگیزة رفاه همسر و خانوادهاش تلاش میکند و به هر دری میزند تا با یافتن تواناییهای خود به درجات بالاتر مادی و معنوی دست یابد.
یکی دیگر از موانعی که بر سر راه ازدواج جوانان وجود دارد، مسئلة ادامه تحصیلات است. این مسئله نیز از مشکلات ساختگی جامعه است نه از مشکلات حقیقی؛ چراکه با برنامهریزی و انتخاب راه درست، میتوان بهراحتی بر این مشکل فائق آمد.
اصل این مشکل از یک تفکر غلط سرچشمه میگیرد؛ بنابراین اولین گام در راه بررسی و حل این مشکل، شناسایی و اصلاح منشأ و سرچشمه آن است. این تفکر در اذهان جوانان و حتی گاهی بزرگترها جا افتاده است که پیشرفت و ادامه تحصیل با ازدواج و مسئولیتهای ناشی از آن مغایرت دارد و هرکس که ازدواج کند، قطعاً یا از ادامه تحصیلات باز خواهد ماند یا از انجام دادن مسئولیتهای مربوط به خانواده.
برای حل این مشکل ابتدا باید این تفکر را از ذهن پاک کرد و در مرحلة بعد، با انتخاب یک همسرِ همفکر و همعقیده، با کمک و یاری بزرگترها یک زندگی مشترک را سامان داد. به عبارتی این امر کاملاً بستگی به طرز تفکر و رفتار دو طرف و خانوادههایشان دارد؛ ازاینرو باید در انتخاب همسر خود دقت کنیم. همسری را انتخاب کنیم که با ما همعقیده بوده و به پیشرفت علمی ما و خودش علاقهمند باشد و در عمل نیز تمام تلاش و توانش را بکارگیرد تا هم به پیشرفت خودش کمک کند، هم زندگی زناشویی را نردبان ترقی همسرش قرار دهد.
برای کنار زدن این مانع، طرز تفکر و عمل زن و مرد و خانوادههایشان از هر امری مهمتر است. واضح است که در سایة محبت و آرامش حاصل از زندگی زناشویی انسان با آسودگی و انگیزه بیشتری به رشد و بالندگی دست مییابد.
در این میان نباید از اهمیت نقش کمکهای والدین به دختر و پسر در این دوران غافل شد. به ویژه اگر پسرها بخواهند به تحصیلات خود ادامه دهند، برای تأمین هزینههای زندگی به کمک والدینشان احتیاج دارند. پدر و مادرها نیز باید بدانند که اگر فرزندشان مجرد باشد، باز هم باید هزینههای او را تقبل کنند، اکنون نیز در چند سال دوران تحصیلات، برای پیشرفت فرزندانشان، هزینههایی را تقبل کنند و اینگونه بیاندیشند که قطعاً این وضعیت بهتر از تجرد و آثار مخرب آن بر روح، جسم و آینده فرزندشان خواهد بود. پسرهای جوان نیز یا باید در سالهای پایانی تحصیلاتشان ازدواج کنند تا با پایان دوران عقد بتوانند مشغول به کار شوند یا اگر خواهان ازدواج هستند، باید والدین آنها و برای اعتلای مادی و معنوی فرزندشان، همراهی لازم را با آنها داشته باشند.
علاوه بر اینها در دوران تحصیلی، دو طرف باید از هزینههای زائد جلوگیری کرده و قناعت را پیشه راه خود قرار دهند تا در سایه همراهی یکدیگر به درجات عالی تحصیلی دست یابند.
مسئله دیگری که ممکن است برخی از جوانان کم سنوسالتر، آن را مانعی برای ازدواج تلقی کنند، ناتوانی در انتخاب همسر آینده است. به این معنا که ادعا میکنند هیچ اطلاعاتی دربارة جنس مخالف، رفتار و خصوصیات اخلاقی آنها و معیارهای انتخاب همسر ندارند و نمیدانند که چگونه و از چه راهی باید بهترین انتخاب را انجام دهند. این نگرانی، نگرانی درست و بهجایی است؛ چراکه انتخاب همسر مقولهای بسیار مهم است که کوچکترین خطا در آن، ممکن است زندگی و تمام انسان آنها را به تباهی بکشاند. این مانع جزء مشکلات حقیقی است نه مشکلات ساختگی جامعة ما؛ اما جوانان باید با کمک گرفتن از تجربه دیگران، مطالعة کتب متفاوت و بکارگیری عقل و منطق خود، بر ترس و نگرانی فائق آیند. خوشبختانه امروزه علوم، در همة زمینهها به سرعت در حال پیشرفت است. در این زمینه نیز مطالعات فراوانی صورت گرفته، کتابهای مختلفی به تألیف رسیده و کارشناسان با معلومات و با تجربهای وجود دارند؛ بنابراین جوانان میتوانند از این طریق آگاهی خود را افزایش دهند.
یکی دیگر از مواردی که متأسفانه در جوامع امروزی بسیار به چشم خورده و منجر به بالا رفتن سن ازدواج میشود، مسئلة عشقهای مجازی است. همانطور که همة ما میدانیم امروزه جوانان از طریق دوستیهای خیابانی، اینترنت، مهمانیها و ... احساس نیاز به عاطفه و عشق را تجربه و ارضاء میکنند. آنها با تغییر مرتب دوستان خود، این احساس را با افراد متنوعی تجربه میکنند؛ لذا احتیاجی نمیبینند که با ازدواج و درگیری با مسئولیتهای آن این احساسات را ارضاء کنند؛ ازاینرو با گریز از ازدواج، به اینگونه دوستیها که عاقبت اسفبار آن بر هیچکس پوشیده نیست پناه میبرند؛ اما کاملاً واضح است که ازدواج، آرامش و عشق عمیق آن قابل مقایسه با اینگونه دوستیها نیست.
علاوه بر موانع و مشکلاتی که توضیح داده شد، مشکلات دیگری هم وجود دارد که از حیث اهمیت در رتبه بعد قرار میگیرند؛ مشکلات مانند سنگاندازی دیگران، سربازی، اعتیاد، بیماری و... که توضیح همة آنها از حوصله این نوشتار خارج است.
در پایان باید خاطرنشان کرد که مشکلات زیادی در همة زندگیها و در سر راه هر هدفی وجود دارد. هرکس خواهان دستیابی به پیشرفت، عزت، آرامش و اهداف والای انسانی است، باید سختیها و مشقتهایی را به جان خریده و خود را آمادة مبارزه با مشکلات کند. انسان در راه تلاش برای دستیابی به این اهداف پخته میشود و استعدادها و تواناییهای خود را کشف میکند. گاهی انسانها در برخورد با مشکلات تازه درمییابند که چه تواناییهایی داشته و از آن بیخبر بودهاند. آن زمان است که تحمل این سختیها برای انسان بسیار شیرین و لذتبخش میشود. زمانی انسان در راه رفاه و خشنودی خانوادهاش تمام تواناییهای خود را بکار میبرد، زندگی و مبارزه با مشکلات برای انسان شیرین میشود. اما اگر همواره از برخورد با سختیها هراس داشته، از مبارزه بگریزد و نخواهد که ذرهای خود را به سختی بیندازد، باید رسیدن به پیشرفت و اهداف والا را از ذهن خود بیرون کند. مگرنه این است که «حُفِت الجنه بالمکاره و حفت النار باالشهوات» بهشت را سختیها فراگرفته و جهنم را شهوت؟
با توجه به اینکه ازدواج آرامش، پیشرفت، اعتلای فکری و اخلاقی، سلامت روحی و جسمی و هزاران محاسن دیگر را به دنبال دارد، سزاوار است برای دستیابی به این محاسن، تحمل کمی سختی هم به خود راه دهیم؟ سختیهایی که وقتی به نتیجه میرسد، انسان را به انسانی سختکوش، مقاوم و قابل اعتماد خواهد کرد.
منابع
- 1.اسداللهی فرد، علیرضا، گفتنیهای ازدواج.
- 2.افروز، غلامعلی، روانشناسی خانواده.
- 3.جمعی از نویسندگان، خانواده موفق.
- 4.دهنوی، حسین، گلبرگ زندگی.
- 5.کیهاننیا، اصغر، جوانان و ازدواج.
- 6.مظاهری، علیاکبر، جوانان و انتخاب همسر.
- 7. ملکمحمودی، امیر، راهنمای ازدواج.
کفویت
کفش باید اندازه پای آدم باشد/ لباس باید اندازه و برازندة فرد باشد/ لقمه را با یک اندازة دهان برداشت
همة این تعبیرات تلاشی است برای فهماندن اینکه با هر کس، قصد همزیستی و همسری را داری باید درخور و شایسته تو و کاملکنندة نقصها و کمبودها و کاستیهای تو باشد. لقمه را بزرگتر از دهان برداشتن و توجه نداشتن به اندازه و قدر و ظرفیت وجودی، آفتی است که متأسفانه دامنگیر بسیاری از خانوادههای نوپا شده است.
طمعورزیهای بیدلیل و اهمیت یافتن بیش از حد مسائل معیشتی و مالی، بنای خانواده را از روز نخست لرزان و غیرقابل اعتماد میسازد؛ اگرچه توجه به حداقلها و ضرورتهای اقتصادی امری معقول و منطقی است.
هدف ما در این نوشتار، ارائة اصولی کلی از ویژگیهای مثبت و منفی زن و مرد و مهارتهای همسرگزینی، فرایند و مراحل آن میباشد. امید است که این تلاش زمینهساز بهبود مهمترین دوران زندگی ما به حساب آید و کفویت در مفهموم حقیقی آن محقق شود.
1. روشهای همسریابی و پیشنهاد ازدواج: (به ترتیب اولیت نه عمومیت)
1-1. در موارد نادری مشاهده شده است که در انتخاب و شناسایی همسر، افراد از طریق توجهات الهی و درخواست از خدا و با توسل به حضرات معصومین از طریق رؤیای صادقه یا راههایی دیگر به مقصود خود رسیدهاند. این شیوه مورد قبول قریب به اکثر مردم متدین جامعه ما نیز هست؛ اما چندان مورد توجه قرار نمیگیرد؛ درحالیکه اگر انسان امور خود را به خدای متعال واگذار نماید قطعاً به نتایج بهتری خواهد رسید.[iv]
در این خصوص توسل به ساحت مقدس معصومین (علیهم السلام) و اولاد و اصحاب بزرگوار آن حضرات، از روشهایی است که بزرگان دین به آن توصیه کردهاند. برحسب برخی از نقلها تکرار مداوم این آیة شریفه نیز راهگشاست: «رب انی بما انزلت الی من خیر فقیر»
2-1. روش دوم انتخاب همسر از سوی خانواده و عمدتاً مادر و آن هم با حضور در مجامع عمومی زنانه است. در این حالت نظر و دخالت خانواده بسیار مؤثر و جانبدارانه میباشد. در این شیوة سنتی که خانواده پسر اقدمات لازم را برای شناسایی و تأیید اولیه خانوادة دختر انجام میدهد، به طور معمول مادر خانواده در مقام انتخابگر اولیه برای دید و بازدید و گفتوگوهای طرفین زمینهسازی میکند.
از دیدگاه دین، ضمن احترام به نظرها و دیدگاههای خانواده، دختر و پسر در انتخاب همسر آزاد هستند، اگرچه در خصوص دختر باکره و آن هم بنا بر مصالحی عاقلانه، بیشتر فقها رضایت پدر را شرط میدانند.
3-1. شیوة سوم ازدواج انتخاب همسر براساس رفاقت و عشقهای رمانتیک میباشد. در این شیوه که در جامعة امروز ایران به خصوص در کلانشهرها به دلیل گستردگی فضاهای ارتباطی از شبکههای مجازی گرفته تا مکانهای عمومی چون دانشگاهها و پارکها و سینماها و کلاسهای آموزشی زبان و غیره، خانوادهها از حداقل نظارت و انتقال تجربیات گرانقدر خود به فرزندانِ در شرف انتخاب محروماند و در بیشتر موارد حتی ممکن است علیرغم مخالفت آنان ازدواجی صورت پذیرد.
آمار بالای طلاق، متأثر از شیوع این نوع ازدواج است که از درجة پایین ارزشمندی برخوردار است.
2. روش تحقیق و رایزنی در ازدواج
برای تکمیل اطلاعات و ارائه مسیر تا انتخاب همسر، گاهی پس از مرحلة اولیة آشنایی، نیاز به جمعآوری اطلاعات بیشتری میباشد. در این مرحله روشهای گسترده و متفاوتی بسته به تمایلات و نظام ارزشی افراد وجود دارد، از به کار بستن روش استخاره و اعتماد به آن تا تحقیقات پلیسی و بازجوییهای سختگیرانة محلی که گاهی در نهایت اثری جز شک و تردید باقی نمیگذارد. از این جهت به نظر میرسد ارائه فهرستی اجمالی از بایستههای تحقیق و رایزنی ضروری است.
1-2. کسب اطلاعات از طریق آشنایی با خصوصیات قومیتی (مثل ترکها، لرها، فارسها و...) و شناخت جغرافیای محل تولد و محل زندگی (مثل تهرانیها، اصفهانیها، جنوبیها، کویرنشینها، شمالیها و...) روش شناخته شدهای است که عموماً مورد توجه مردم در انتخاب همسر میباشد و به کار نیز میرود.
نکته قابل توجه اینکه هر کدام از این طوایف و مناطق جغرافیایی، محل ظهور و بروز ویژگیهای خاصی میباشد، از جمله قناعت و صرفهجویی، کاردانی و سختکوشی، گشادهدستی و خوشرویی و همچنین برخی صفات خاص که چه بسا باب میل برخی نباشد. به این معنا که همان قناعت و صرفهجویی کویرنشینان چه بسا در نظر جنوبیها خست و تنگنظری به نظر آید یا بالعکس.
2-2. کسب اطلاعات از طریق اطرافیان و اهالی محل و همکاران و همدستان؛ البته در این مورد باید نسبت به صداقت طرف مشورت احراز صلاحیت صورت پذیرد. در غیر این صورت باید گزینههای پرسوجو را آنقدر متعدد نمود تا احتمال اشتباه یا اغراض هوسآلود از بین برود. نکتة دیگر اینکه برخی ملاحظات و احتیاطهای بیجا در معرفی افراد با این شائبه که احتمال غیبت وجود دارد، منتفی است. درواقع یکی از مواضعی که نباید به خاطر غیبت احتیاط نمود، همین موارد میباشد که دلیل آن نیز روشن است.
3-2. کسب اطلاعات از اقوام و آشنایان بهخصوص در مورد خانوادة پسر. اگر خانوادة دختر میخواهند تحقیقی انجام دهند میتوانند پای سفرة دل عروسهای دیگر خانواده بنشینند؛ اگرچه نباید هر چه را میشنوند درست و واقعی بپندارند. چه بسا حرفی که عروس قبلی در مذمت رفتار خانوادة مادر شوهر ذکر میکند، متأثر از اشتباهاتی باشد که در اخلاق و رفتار خود او وجود داشته است.
4-2. کسب آگاهی از طریق آشنایی مستقیم و صحبت نمودن با فرد مورد نظر. قدیمیها رسم خوبی داشتند که پسر به سراغ پدر دختر میرفت و حرف دلش را میگفت. پدر نیز با تجربیات پیشین خود او را محکی میزد و پاسخش را میداد. متأسفانه کمرنگ شدن نقش پدر و تقلیل جایگاه او از مقام حمایتگری به فعال اقتصادی و تأمینکنندة صرف نیازهای مالی و مادی، آفت بزرگی است که خانوادة امروزی را تهدید میکند.
باید بدون هیچ پردهپوشی اعتراف کرد که تنها مردان هستند که از دنیای یکدیگر سردرمیآورند. همین مسئله دربارة زنان نیز صادق است. اکتفا کردن به یک سری پرسشها و شگردهای روانشناسانهای که امروزه به طرق گوناگون ترویج میشود و در اختیار همه قرار میگیرد و احساس اینکه ما میتوانیم از پس انتخابهایمان برآییم، اشتباهی است که جبران آن یک عمر جوانی، زیبایی و طراوت ما را به نابودی خواهد کشاند.
5-2. در نهایت همصحبتی و همسخنی دختر و پسر که جزو رسم امروزی و از مراحل پیشین قبل از ازدواج و مراسم عقد به حساب میآید.
توجه به این نکات ضروری است:
1-5-2. تدلیس نکنید؛ یعنی با همان ظاهر همیشگی و آراستهای که دارید خود را نشان دهید. اگر از اول زندگی با بزک کردن و زیبا نشان دادن آنچه بهرهای از آن نبردهاید، به سراغ شریک زندگیتان بروید، پایههای بنای مشترکتان را کج چیدهاید.
2-5-2. قبل از همصحبتی فهرستی از توقعات و انتظارات عاقلانه خود را تنظیم نمایید تا جلسه به بیهودهگویی و ادعاهای گزاف نگذرد. این تذکر البته بیشتر به دخترخانمهاست.
3-5-2. علاقهها و آروزها، حساسیتهای سیاسی و اجتماعی و دینی، پوشش و خوراک، عادتها و منشها، رشتههای هنری مورد علاقه از جمله مواردی است که میتواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
3. آشنایی با ویژگیهای مثبت و منفی همسر
مشاوره، تحقیق، مصاحبه و استخاره مراحلی است که به طور معمول توسط طرفین ازدواج مورد توجه و اعمال قرار میگیرد. با این حال آشنا بودن با اصول کلی شخصیتی هر کدام از دختر و پسر تأثیر مهمی در همراهی دل با عقل و انتخاب عاشقانه و عاقلانه خواهد داشت.
ویژگیهای نسبی
1-3. دیانت و التزام به ارزشهای دینی و اخلاقی: روایت هشدارگونهای در این خصوص از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) صادر شده که مضمون آن چنین است:
«با زنان به خاطر زیباییهایشان ازدواج نکنید؛ زیرا ای بسا که زیبایی آنها موجب تباهی و هلاکتشان شود. برای مال و ثروت نیز با آنان ازدواج نکنید که چه بسا مال و ثروتشان آنان را به طغیان وا دارد. بلکه براساس دینداری با آنها ازدواج کنید».[iv] تا انشاء الله خداوند متعال جمال و مال را نیز همراه آن سازد.
2-3. حسن خلق و خوشکلامی: حضرت رسول در بیانی میفرماید: «حسن خلق رشتة دوستی را استوار میکند».[iv]
3-3. عقل و خردورزی: حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطابهای میفرمایند: «خرد برترین نقطة امید و نادانی زیانبارترین و کشندهترین دشمن است».[iv]
4-3. عاشقپیشگی و گرممزاجی: حضرت صادق (علیه السلام) دربارة واژة عشقورزی و اظهار آن نسبت به همسر میفرماید: «اظهار عشق به او با عشوه و دلبری و هیئت مناسب و خوشایند در نظر همسر همراه باشد».[iv]
5-3. ویژگیهایی همچون سلامت و تعادل جسمانی و مبتلا نبودن به امراض مزمن و برخورداری از مزیتهای جسمی و زیبایی. این امور اگرچه نسبی هستند، به هر حال میتوان اصولی کلی برای آن در نظر گرفت.
ویژگیهای منفی
در بررسی صفات همسر باید به صفات سلبی او نیز توجه داشت و دقت نمود که در مقام همسرگزینی «نبایدهایی نیز وجود دارد». مرحوم ملامحسن فیض کاشانی در کتاب گرانقدر و اخلاقی خود «محجة البیضاء» به فهرستی از این صفات اشاره نموده است.
6-3. انّانْ: شخصی که دردمند و نالان و شکایتگر از حالات جسمانی خود میباشد که غالباً یا مریض است یا خود را به بیماری میزند.
7-3. منّانْ: فردی که دائماً منت میگذارد و توقع دارد که دیگران قدر او را بدانند.
8-3. حنّانْ: شخصی که متمایل به غیر همسرش میباشد و تنوعطلب است.
9-3. حدّاق: بهانهجو، چشمچران و هوسباز.
10-3. برّاق: افرادی که مدام به دنبال تزیین ظاهر خود میباشند و دیگران را در این خصوص به زحمت وامیدارند.
11-3. شراق: آدمهای پرحرف.
12-3. مختلع: فردی که دائماً دم از جدایی میزند.
13-3. مبار: کسی که دائماً بر دیگری فخرفروشی میکند.
14-3. عاهرة الفسق: کسی که قبلاً دوستیهای نامشروع داشته است.
15-3. ناشز: کسی که به همسرش بزرگی میفروشد و حق و جایگاه او را نادیده میگیرد.
16-3. صخّاب: فرد بدسخن و بدگفتار (فحش ده).
17-3. ولّاج: فردی که دائماً میخواهد از خانواده کنارهگیری کند (در مورد خانمها زنی که میخواهد دائماً از خانه خارج شود و رفتوآمد زیاد دارد).
18-3. همّاز: عیبجو و مچگیر.
19-3. الذلیل فی الاهل و العزیز مع البعل: فردی که در میان اقوام و خانواده خود فروتنانه و خاضعانه برخورد میکند؛ اما در برابر همسر گردنکش و بیپرواست.
20-3. عقیم: فردی که توانایی تولید مثل ندارد.
21-3. متبرج: کسی که برای دیگران (غیر از همسر) خودنمایی میکند.
در مورد مردان صفات دیگری از جمله ترس، شرب خمر، خسیس، بیغیرت و تنبل، جزء صفات سلبی است که در بالا ذکر نشده است. بررسی مجموعه صفات و ویژگیهای شخصیتی که گذشت، ما را قادر میسازد تا در انتخاب فرد مورد نظر خود موفقتر باشیم.
چند نکته برای از هم دور نشدن
سیدمحمد میرصالحی
خیلی زودتر از آنچه که فکرش را میکنی روزها و سالها سپری میشود و تو هم از دنیای ساده و بیدغدغة کودکیات فاصله میگیری و میان هزاران هزار انتخاب میمانی. از ادای به تکلیف گرفته تا انجام دادن مستحبات و حتی مباحات! خیلی که زرنگ باشی میفهمی اگر بهترین انتخاب را داشته باشی میتوانی در بازی زندگی برنده باشی؛ البته به اندازة تمام انسانهای روی زمین تعریف برای بهترین گزینه وجود دارد! به عقیدة من و خیلی های دیگر انتخاب همسر از بزرگترین و حساسترین انتخابهای زندگي هر فرد است که اگر به دلیل تنبلی یا بیحوصلگی یا هر دلیل دیگر، ساده و بیتوجه به آن نگاه کنی آتش بدی به زندگیات انداختهای.
حالا تصور میکنیم ما از آن دسته آدمهایی هستیم که در این امر خطیر تمام حرفها و حدیثها و تلاشها و ... را به جان خریدهایم و در نهایت بهترین انتخاب زندگيمان را انجام دادهایم.
خوب که دقت کنیم، پیغامي بر روی صفحة مانیتور زندگیمان نقش بسته است: «به زندگیمشترک خوش آمدید. لطفاً برای ادامة مسیر کلید بله را فشار دهید!» این نه شوخی است و نه یک بازی! زندگی تکتک ما انسانها پر است از این پیغامهایی که لحظهبهلحظه ظاهر میشود و خوب میدانی با بیاعتنایی به این پیغامها یا از رقیبان عقب میمانی یا فرصت رسیدن به مراحل بعدی را از دست میدهی. اگر هم بیتوجه به متن پیام، فقط کلیدها را فشار دهی و پیش بروی، خیلی نمیگذرد که خودت، خودت را گِیم اُور میکنی به شکلی که حتی خودت هم میمانی از کجا خوردهای؟!
یادگرفتن چم و خم زندگی و رعایت نکات ظریف آن، وظیفة مرد نیست، وظیفة زن هم نیست. این حق طرف مقابلتان است که اگر آن را رعایت نکنید حقوق یک انسان را که عزیزترین فرد زندگیتان است، زیر پا گذاشتهاید و این یعنی ظلم چهکسی حاضر است با یک انسان ظالم زیر یک سقف زندگی کند؟
هم دیدهایم و هم شنیدهایم چه بسیار کبوتران عاشقی که زندگیخود را با آرامش شروع کردند و در نهایت جز لانه آتش گرفته و جوجههای سرگردان چیزی از زندگیشان باقی نمانده است و چه بسیار بودند کسانی که در ابتدا بیشتر شبیه خواهر و برادر بودند و بعد از مدتی، طوفان ظن و بدگمانیها هم نمیتوانست ایمان و اعتماد آنها را نسبت به هم ذرهای شکاف دهد. راز این پیوندها وگسستنها چیست؟ فرض را بر این میگیریم که شما تمام اصول مهرورزی را رعایت میکنید؛ ابراز علاقه مداوم دارید؛ به یکدیگر بیبهانه هدیه میدهید و بیشتر از اینکه سخنگوی خوبی باشید شنوندة خوبی هستید و به خانوادهی یکدیگر احترام میگذارید و... اینها را به داشتههایتان اضافهکنید؛ چراکه قطعاً به دردتان خواهد خورد.
■ تلاش برای تغییر
اینکه ما از اول هم همینطور بودیم و طرف مقابل ما را این چنین که هستیم دیده و پسندیده حرف راستی است؛ اما درست نیست. همان اندازه که ما توقع داریم طرف مقابلمان به سلامتی روحی و جسمی خود اهمیت دهد و با وجود دردها و ضعفهایی که دارد ما را نرنجاند، خود ما هم باید به این نکته توجه داشته باشیم. از طرفی مشکلات روحی و جسمی فراوانی هست که ممکن است بعد از ازدواج به وجود آید یا نمایان شود. تلاش برای درمان آن نه تنها برای خودمان ضروری و مفید است، بلکه میتواند این حس را به طرف مقابل انتقال دهد که زندگیاش چه قدر برایش ارزش دارد که به خاطر آن حاضر است به جای پشت گوش انداختن و دفاع از ضعفهایش، رنج درمان را به جان بخرد. ضمن اینکه با این کار طرف مقابل را نیز برای حرکت در این مسیر تشویق خواهد کرد.
■ مرهم باشید نه دستگاه تشخیص درد
خواسته و ناخواسته، دانسته و ندانسته بعد از ازدواج متوجه ضعفهایی در همسرمان یا خانوادة او میشویم که شاید پیش از این به آن زیاد توجه نداشتیم. خودمان را جای طرف مقابل بگذاریم. هم میتوانیم لجبازی کنیم و مشکلمان را کتمان کنیم یا با تواضع آن را بپذیریم و به فکر حل آن بیفتیم. در اینجا نقش شما ميتواند بسیار ارزشمند باشد. همدردی به جای بیتوجهی، همفکری بهجای گلایه و محبت و تیمار به جای قهر و آه و ناله. اینگونه عمل کردن سخت است؛ زیرا ساختن همیشه دشوارتر از خراب کردن است؛ اما لذت ساختن قابل مقایسه با طعم تلخ فرو پاشیدن نیست.
■ سر قولمان بایستیم
ما با بهترین فردی که انتخاب کردهایم، دچار چالشهایی میشویم. از اختلاف سلیقه گرفته تا اختلاف فرهنگ و بعضیها هم تازه یاد حرفهای نزده و سنتهای خانوادگیشان میافتند. مرد اجازه ادامه تحصیل به زن نمیدهد و زن تعامل خوبی با دوستان و اقوام مرد بروز نمیدهد. مرد اجازه رفت و آمد نميدهد و زن هر روز لباس جدیدی میپسندد. اگر این حرفها و رفتارها را قبل از ازدواج بروز میدادید، حالا در کنار هم زیر یک سقف نشسته بودید؟ قبول کنید که طرف مقابل شما به اندازه شما دارای فهم و شعور است و فرق حرفها و رفتارهای قبل و بعد شما یک فاصله باشد را میفهمد. اگر این رفتارها بد نیست، چرا همان روز اول مطرح نکردید، اگر هم بد است بزرگوار باشید و خوب بمانید.
■ اگر مدیر خوبی نیستیم بازیگر خوبی باشیم
کمتر کسی وجود دارد که نداند ازدواج یعنی قبول نقشهای جدید در اجتماع و فرهنگی جدید. این یعنی یک زن، هم باید مادر باشد، هم همسر، هم عروس، هم زن برادر، هم جاری هم... و یک مرد باید شوهر، پدر، داماد، شوهر خواهر، شوهر خاله و... این همه ایفای نقش نیاز به هزینة مالی و جانی ندارد و الا همان ابتدای خلقت نسل انسان منقرض میشد. تنها لازم است بپپذیریم و از ظرفیتهای خودمان کمال استفاده را ببریم. متأسفانه بعضیها هم هستند که فکر میکنند نميتوانند این همه نقش را اجرا کنند. خب توصیه میشود بسته به شرایط برای چند دقیقه یا ساعت سعی کنند بازیگری کنند. بعد از مدتی خواهند فهمید که چه تواناییهایی دارند که از آن غافلند.
■ سرمان به حساب باشد
حساب و کتاب داشتن رمز موفقیتی است که خیلیها آن را جدی نمیگیرند. حساب و کتاب در زندگی یک اصل است. چهآنهایی که وضع مالی خوبی دارند چهآنهایی که هشتشان گرو نهشان است! حساب آنچه به دست ميآورید و آنچه را خرج میکنید یادداشت کنید. به مرور زمان به این نتیجه خواهید رسید که یک جابهجایی یا یک چشمپوشی کوچک میتواند راهگشا باشد. از حساب و کتاب مهمتر، آگاه کردن طرف مقابلتان است. خجالت، حیا، غرور، غیرت، چشم و همچشمی و هر چیز دیگری که باعث میشود یک نفره به حسابداری بروید، کنار گذاشته و طرف مقابلتان را نیز در این بازی اعداد شریک کنید. آن وقت طعم شیرین نداشتهها را در زندگی خواهید چشید!
■ به جای مفتش مایه آرامش باشید
کاری که به شما ربطی ندارد، دخالت نکنید. با دانستن اینکه مرد در محل کار یا با صاحبکارش دچار چه اصطکاکهایی شده است نه تنها مشکلی حل نمیشود، بلکه دخالت در آن باعث ایجاد فضای تشویش در خانه برای همسرتان خواهد شد. همچنین شما نمیتوانید از دل همسرتان در بیاورید که چرا مریم خانم لباس او را خراب کرده است یا... سعی کنید با رفتار و گفتارتان طرف مقابلتان را به آرامش دعوت کنید. زن و مردی که از همه چیز هم باخبرند موفق نیستند؛ بلکه آنهایی موفقاند که همسرشان در کنار آنها احساس آرامش میکند.
■ احترام خودتان را نگهدارید
با رعایت ادب و احترام موقعیت خودتان را حفظ کنید. در سختترین شرایط نیز حواستان باشد که چهمیکنید یا چه میگویید. مطمئن باشید هر رفتار و گفتار شما در آینده علیه شما استفاده خواهد شد. توجه داشته باشید حفط شأن و احترام طرف مقابلتان مختص زمانی نیست که در روبهروی شما نشسته است. همهجا و هر زمان یادتان باشد او لباس شماست و شما لباس اویید. هیچ انسان عاقلی لباس خود را از چشم دیگران و حتی خودش نمیاندازد. زن مدیر خانه است، در کارهای او دخالت نکنید و مرد هم مدیر زندگی است، بگذارید آنچه خدا ذاتاً در او قرار داده به کارگیرد. اعتماد کنید تا مورد اعتماد واقع شوید.
■ نه تنبیه نه تشویق بلکه هردو
شما نه پدر همسرتان هستید نه مادر آن؛ اما باید رفیق او باشید. رفیق خوب نه بدیهای دوستش را به رخش میکشد، نه از آن چشمپوشی میکند. اوقات خوشی و تلخی دوستش را با جان میخرد و خوبیهای او را بزرگ میکند و او را همراهی میکند. اگر همسرتان از عمد یا سهو اشتباهی را مرتکب شد، به سادگی چشم بر هم نگذارید تا او شما را بیخیال و یا حتی نفهم حساب کند؛ اما با تندی و کجخلقی نیز با او رفتار نکنید. اشتباهش را آنطور که او میپسندد برایش بازگو کنید و راهحل صحیح را نشانش دهید و اگر نپذیرفت یا تکرار کرد، با او آنطور که فکر میکنید مؤثر است برخورد کنید. رعایت این مسئله برای خیلیها سخت و حتی در تصورشان غیرقابل اجراست؛ اما اگر همین شخص در آینة جادو سرنوشت، سردی روابط زناشویی و بیاحترامی و بیاعتنایی از طرف همسرش و بیاعتباری در جمع را ببیند، به تواناییهای خود ایمان خواهد آورد. از طرفی خوبیهای همسرتان را هرچند کوچک به رو بیاورید و آنقدر آن را بزرگ کنید تا باورش شود شما قدر خوبیهای او را میدانید و هر کاری برای شما انجام دهد، قطعاً فراموش نخواهد شد.
■ خلوت نگه دارید
همة انسانها به خلوت نیازدارند، چه مجرد چه متأهل چه زن و چه مرد. به خلوت یکدیگر احترام بگذارید و خلوت خودتان را با حرفهای شیرین و شیرین حرف زدن زیبا کنید. شما زمانی میتوانید یک زوج موفق باشید که یک خلوت زیبا و سازنده داشته باشید. هر حرفی را در جمع نزنید؛ حتی اگر مصداق بارز محبت کردن باشد، چه رسد به شوخی کردن و دست گرفتن. وقتی محبت کردن را به خلوت خود میبرید، هم از حسادت دیگران درامانید و هم از فخر فروشی. از طرفی با این کار میتوانید به راحتی حرف دلتان و ناراحتیها و انتقادهایتان را نیز به دور از هر گونه سوء تفاهم و دلهره مطرح کنید، بدون اینکه کسی در آن دخیل باشد یا دخالت کند.
در انتها همه چیز درست خواهد شد اگر همیشه و در هر شرایطی با همسرتان حرف بزنید و صد البته صبور باشید.
مسعود دیانی
از نگاه بسیاری از خانوادهها اینکه پسر یا دختر جوانشان به صراحت یا به کنایه، فرقی نمیکند، به پدر و مادر اعلام کند که به ازدواج نیاز دارد، نشانة بیحیایی قلمداد میشود. در نگاه چنین خانوادههایی جوان هیچگاه نباید چنین خواستهای را به طور مستقیم یا غیرمستقیم حتی به زبان بیاورد. به زبان آوردن این درخواست همان و متهم شدن به بیحیایی همان؛ ولی به راستی آیا اعلام چنین خواسته و نیازی مصداق بیحیایی است؟
حیا در لغت به معنای شرم و شرمساری است؛ شرمساری از ارتکاب قبائح و رذیلتها. در تمامی کتابهای اخلاقی، حیا را یکی از صفات اصلی و جوهری اخلاق معرفی کردهاند که دربارة فضیلت و اهمیت آن روایات فراوانی وارد شده است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) حیا را زینت آدمی میداند و میفرماید: «مَا كَانَ الْفُحْشُ فِی شَیءٍ قَطُّ إِلَّا شَانَهُ وَ لَا كَانَ الْحَیاءُ فِی شَیءٍ قَطُّ إِلَّا زَانَه»[iv]؛ بیشرمی با هیچچیز همراه نشد مگر اینكه آن را زشت و بدنما گردانید و شرم و حیا با هیچچیز همراه نگشت، مگر اینكه مایه زینت و آراستن آن شد. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هم در وصف حیا چنین فرمودند: «مَنْ كَسَاهُ الْحَیاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یرَ النَّاسُ عَیبَه» [iv]؛ آنکس که لباس حیا پوشید، دیگران را از دیدن عیبهای خود بر حذر داشت. با این حساب در اینکه حیا یکی از صفات اخلاقی بایسته و شایستة هر کسی است، بیآنکه تفاوتی میان پیر و جوان و زن و مرد باشد، حرفی نیست؛ اما در این میان باید به چند نکتة مهم توجه داشت:
- 1.حیای ممدوح و حیای مذموم
حیایی که به عنوان یک صفت اخلاقی از آن نام برده شده است، حیای از قبائح، رذائل و گناهان است. شرم کردن از انجام دادن گناه و رفتارهای ناشایست است که ارزشمند است. اینگونه نیست که هر شرم و خجالتی را بتوان حیا نامید و آن را ستایش کرد. کسی که در هنگام نماز وضو ندارد، اما از دیگران خجالت میکشد و بیوضو به نماز میایستد، اگرچه از روی خجالت کشیدن مرتکب چنین عملی میشود؛ اما این شرمساری و خجالت کشیدن او نه تنها هیچ ارزشی ندارد، بلکه دقیقاً در نقطة مقابل قرار دارد و شایستة مذمت و سرزنش است. مرز میان حیای ممدوح و حیای مذموم را آموزهها، احکام و معارف دینی تعیین میکند. حیای جوانی که برای به جا آوردن فریضة واجب خود نیاز به طهارت و غسل دارد؛ اما از سر شرم و خجالت از خانواده یا اطرافیان چنین نمیکند، نه تنها محترم شمرده نمی شود، بلکه عین گناه و بیحیایی نسبت به خداوند قلمداد میشود و چه بسا اگر خانواده در القای این حس شرم و خجالت سهم داشته باشد، به همان میزان نیز در گناه او مقصر باشد.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) چنین حیایی را حیای حماقت نامیدهاند و فرمودهاند: «الْحَیاءُ حَیاءَانِ حَیاءُ عَقْلٍ وَ حَیاءُ حُمْقٍ فَحَیاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَیاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْل»[iv]؛ حیا بر دو قسم است: حیای عقل و حیای حماقت. حیای عقل ریشه در علم دارد و حیای حماقت ریشه در جهل.
با این مبنا جوانی که در خلوتِ با خود و خدای خود به این نتیجه رسیده است که برای حفظ عفت و پاکدامنی باید به سنت خدا و پیامبرش، یعنی ازدواج، تمسک کند و این نکته را با تنها پشتوانة حقیقی خود، یعنی خانوادهاش در میان میگذارد مرتکب بیحیایی نشده است، بلکه اگر غیر از این رفتار میکرد، رفتار او مصداق بیحیایی بود. بیحیایی آن است که جوان نیاز و حاجت طبیعی خود را کتمان کند و در ظاهر خود را بینیاز نشان دهد؛ اما در خلوت خدای ناکرده به گناه و معصیت آلوده شود.
- 2.خانواده محرم راز جوان
در خانوادهایی که جوان نتواند آنچه را در دلش میگذرد، صاف و بیپرده با خانواده در میان بگذارد، جایگاه پدر در حد یک خودپرداز بانک که وظیفهاش فقط و فقط کار کردن و تأمین پول برای نیاز های مادی زندگی است تقلیل می یابد. نقش مادر هم در حد آشپزی که غذا میپزد و جاروبرقیای که نظافت میکند، تنزل مییابد. خانه در چنین وضعیتی فقط و فقط خوابگاهی خواهد بود که در آن غذا سِرو میشود و سرپناهی برای خواب مهیا میگردد. اما اوج خطر آنجا است که بیقراری روح جوان فراموش شود و پدر و مادر گمان کنند که با تأمین خوراک و پوشاک و سرپناهی برای خواب او، همة وظیفةشان را در قبال او انجام دادهاند. وقتی پدر و مادر راه را برای بیان صحبتهایی این چنینی بستند و جوان را به علت به زبان آوردن این خواستهها به بیحیایی متهم کردند، این خانواده است که از نقش تعیین کنندگی و مرجعیت سقوط میکند و جایگاه خود را به کسانی میدهد که بر آنها نظارت و کنترلی ندارد. جوانی که نتواند حرف دلش را بیپرده با خانوادة خود در میان بگذارد و با آنها بیحاشیه از نیازها و نگرانیها و خواستههایش بگوید، سنگ صبور و محرم راز دل خودش را در بیرون از خانه و خانواده جستوجو خواهد کرد. او به دنبال دوستانی خواهد رفت که دل به دلش بدهند، نیازهایش را طبیعی و عادی قلمداد کنند، با او همدلی و همزبانی و همدردی داشته باشند و برای نیازهایش راهحلی بیابند، راهحلهایی که چه بسا عقلانی و صحیح نباشند و عواقب بسیار شوم و ناگواری به همراه داشته باشند. تحقیقات انجام شده به خوبی نشان میدهد که علت بسیاری از رفتارهای نابهنجار و جرائمی که توسط جوانان انجام شده است ریشه در خلأهای عاطفی موجود در خانواده دارد. از این نکته هم که صرفنظر کنیم، انزوا، گوشهگیری و درونگرایی حداقل پیامد چنین برخوردهایی از سوی خانواده است.
- 3.ازدواج و نیازهایی غیر از نیاز جنسی
اعلام نیاز به ازدواج را نباید فقط اعلام نیاز جنسی تفسیر کرد، هرچند از اهمیت چنین نیازی نیز نباید غافل شد. جوانی که از نیاز خود به ازدواج سخن میگوید یا هر بار به کنایه چنین خواستهای را طرح میکند، بیشک در بخشی از این درخواست به نیازهای جنسی طبیعیاش را هم در نظر دارد. پدر و مادر نباید برای به رسمیت شناختن این نیاز، حتی منتظر اعلام جوانشان باشند و قبل از اینکه او بخواهد چنین چیزی را به زبان بیاورد، پدر و مادر باید دغدغة آن را داشته باشند. بهتر است پدر و مادر پیشنهاد ازدواج را در فواصل زمانی گوناگون در قالب گفتوگوهایی صریح، صمیمی و سرشار از عاطفة پدر و مادری به جوان ارائه کرد. این کار باعث میشود اگر خود جوان نیز از جملة کسانی است که اعلام چنین درخواستی از سوی خود را مصداق بیادبی و بیحیایی میپندارد، مجالی برای بروز خواستههایش داشته باشد.
با وجود این، اعلام نیاز به ازدواج فقط نباید به مسائل جنسی تعبیر و تفسیر شود. نیاز جوان به اموری مانند همزبان و همدل یا میل او به تشکیل یک خانوادة مستقل، کم از نیاز جنسی نیست و باید به آنها احترام گذاشت توجه کرد.
- 4.پدر و مادر و درک فرزندان
راز گرما و رونق خانوادههایی که باوجود انواع فراز و نشیبها، ذرهای از مهر و محبت اعضایشان به هم کم نمیشود، در میزان تأمین نیازهای مالی و ظاهری خانواده توسط پدر و مادر نیست. چه بسیار خانوادههایی که در بهترین شرایط ممکن به سر میبرند، اما روح زندگی در میان خانه و خانوادههایشان سالها است که مرده و از بین رفته است. در مقابل چه بسیار خانوادههایی که با سختیها دست و پنجه نرم میکنند، اما بوی خوش زندگیشان تا هفت محله آن طرفتر را آکنده است. راز این بوی خوش در صمیمیتی است که پیش از این به آن اشاره شد. صمیمیتی که جوان به جای آنکه خانواده را بیگانه و غریبه بداند، هیچ محرم رازی را به جای پدر و مادرش ننشاند و هیچ سنگ صبوری را به جای آنها برنگزیند. پدر و مادری که با مهربانی و شفقت سخنان و حرفهای فرزندشان را میشنوند و آنان را درک میکنند؛ شنیدن و درک شدنی که گاهی اوقات تنها و تنها خواستة یک جوان از پدر و مادرش است، خواستهای که بسیاری اوقات خانوادهها آن را اجابت نمیکنند.
بیان نکاتی دربارة ازدواج با توجه آیات و روایات
فاطمه عربزاده
لید: تا به حال شده است کودکی را ببینید که در شش ماهگی به جای اینکه تازه سینهخیز رفتن را تمرین کند، بلند شود و بدود؟ اما کودکی را در یک سال و چند ماهگی شاید دیده باشید که بدون گذراندن مرحلة چهاردستوپا، کمکم راه برود. این ذات انسان است که دارای ظرفیتهایی است و نمیتواند پا را فراتر از آن بگذارد. بیشتر افراد موفق اطرافتان را که نگاه کنید، در هر سن و شرایطی کمال استفاده را از ظرفیتهای موجودشان کردهاند. شیطنت دوران کودکی، تحصیل با نمرات عالی، تفریح و همراه خانواده بودن در نوجوانی و جوانی. ازدواج قسمتی از پازل زندگی هر فرد را تشکیل میدهد که خود نیز دارای مراحل و دوران مختص به خودش است. هر دوره از این مراحل، جایگاه و ساختار خاصی دارد که در صورت مراعات و استفادة از آن، میتوان زندگيبیدغدغه و شیرینی را آغاز کرد.
■■ تصمیم به ازدواج
انسانها در مواجهه با امر ازدواج سه دسته هستند: عدهای که با دلیل از این امر پرهیز میکنند و گاهی مخالفت و مبارزه؛ عدهای که بیخیال هستند و میگویند هر چه پیش آید خوش آید؛ عدهای که میدانند هر چیزی بهاری دارد و با دلیل یا بدون دلیل تن به این امر میدهند. اگر تنها یک بار دلایل خود را بررسی کنیم، خواهیم فهمید که هر دلیلی برای دوری از ازدواج جهل است و هر بیتوجهی به آن، محروم کردن خود از یک نعمت والا است. چه چیزهایی باعث دوری از ازدواج میشود؟
■ مشکلات زندگی و عدم امنیت روحی
اطرافمان را که خوب نگاه میکنیم، مشکلات از در و دیوار زندگیمان و اطرافیانمان میریزد و چه زندگیهایی که بیشتر شبیه تشک کشتی است تا لانه دو کبوتر عاشق. آن وقت است که به خودمان حق میدهیم باد به غبغب اندازیم و بگوییم: مگر انسان، سرِ درد نیامده را دستمال میبندد؟ اما خوب که نگاه میکنیم ریشه همة نابسامانیها توجه نداشتن به سخنان کسانی است که برای خوشبختی و سعادت ما نکاتی را بیان کردهاند.
خداوند در قرآن کریم، آیه 21 سوره روم میفرماید: و یکی از نشانههای لطف الهی این است که برای شما از جنس خودتان، جفتی و (همسری) بیافرید که در بَر او آرامش یابید و با هم انس گیرید و میان شما، مهربانی برقرار ساخت. به یقین در این نعمت برای آنان که میاندیشند نشانههایی است.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نیز میفرماید: در اسلام هیچ بنایی نزد خداوند دوستداشتنیتر از بنای ازدواج نیست.
■ مشکلات اقتصادی
خوب معلوم است که آرامش بدون آب و نان، یعنی آتش زیر خاکستر؛ اما مگر میشود خدا انسان را به آتشکده فراخواند؟ «زن بگیرید؛ زیرا زن برای شما روزی است». این سخن حضرت رسول است که حدیثهای فراوانی در اینباره از زبان ایشان نقل شده است. حتی فراتر از آن فرمودهاند: «رزق و روزی را با ازدواج بخواهید». این یعنی کسانی که به علت ترس از فقر ازدواج نمیکنند هم سرشان در کسب آرامش بیکلاه مانده است هم در کسب روزی! امام صادق (علیه السلام) نیز آب پاکی را اینچنین بر دستان منکران ریختهاند: «هر کس از ترس فقر ازدواج نکند، به خداوند بدگمان شده است؛ چراکه خداوند میفرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بینیازشان میکند.» این سخن اشاره به آیه 32 سورة نور دارد: مردان بیزن و زنان بیشوهر، بردگان و کنیزان صالح را تزویج کنید؛ چنانچه آنان فقیر باشند خداوند از فضل خود غنی و بینیازشان میسازد.
■ حفظ دین و حالات معنوی
این سخن حضرت رسول را با اینکه خیلی جدی نگرفتهایم، حتم دارم بارها شنیدهاید: «کسی که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است.» مگر میشود بدون حفظ دین به خدا نزدیک شد؟ در جای دیگر آن حضرت فرمودهاند: «بیشترین اهل جهنم انسانهای بیهمسر هستند.» این یعنی برای حفظ همان چیزی که به خاطرش از ازدواج فرار میکنیم باید ازدواج کنیم! اگر هم فکر میکنیم با تشکیل خانواده از عباداتمان جا میمانیم این سخن حضرت امیر شاید آراممان کند: «دو رکعت نماز متأهل بهتر است از هفتاد رکعت نمازی که فرد عزب بخواند.»
■ کسب موقعیت بهتر
البته انگشت اشارة این بخش بیشتر به خانمها برمیگردد. این نشد یکی بهترش! چیزی که زیاد است خواستگار و قس علی هذا! اما بد نیست بدانید این ضربالمثل هر چیزی بهاری دارد، در ازدواج نیز صادق است. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «ای مردم! دوشیزگان مانند میوه بر درختان میباشند که اگر چیده نشوند، آفتاب آنان را فاسد میکند. همچنین اگر آنچه را زنان درک کردهاند درک کنند برای آنان دوایی جز همسر وجود ندارد، چه در غیر این صورت نمیتوان آنان را از فساد و تباهی برکنار داشت؛ زیرا آنان بشرند و بشر از نظر فطرت و طبیعت نیازمند همسر است. گفتن است روی این سخن حضرت رسول تنها زنان یا دخترداران نبوده است. مگر میشود کسی دختر کم سن و سال پاکش را به پیر پسری بدهد؟ و آیا دختران پاک و پرطراوت سهم انسانهای پر سن و سال هرزه خواهند بود؟
فرض را بر این میگیریم که با دانستن این سخنان مبارک، آستین همت ازدواج را بالا زدهاید و قصد قربت الی الله کردهاید؛ اما بهتر است بدانید این، تنها ورود به یک دنیای جدید است. خواستگاری هم آدابی دارد..
■■ خواستگاری
اینکه چگونه و به سراغ چه کسی برویم یا به چه کسی جواب مثبت دهیم، از تصمیم به ازدواج گرفتن هم سختتر است؛ زیرا امام صادق (علیه السلام) فرمودهاند: «زن همانند گردنبند است. نیک بنگر که چه گردنبندی را به گردنت آویزان میکنی.» همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز در آداب خواستگاری چنین فرمودند: «از نشانههای برکت زن آن است که خواستگاریاش بیتکلف و آسان انجام گیرد.» و همچنین در روایات و احادیث، ویژگیهای فرد مورد انتخاب کاملاً تعریف شده است و آن را برایمان بازگو کردهاند:
■ دیندار و با ایمان
حضرت رسول فرمودهاند: «ازدواج کن و بر تو باد که با همسر دیندار ازدواج کنی.» و امام صادق (علیه السلام) نیز اهمیت این مسئله را اینگونه بیان میکنند: «هر کس برای دین زن با او ازدواج کند، خداوند مال و جمال به او روزی میدهد.» اگر به این دو حدیث و احادیث دیگری که در اینباره بیان شده است دقت کنیم، خواهیم فهمید که مؤمن بودن با دیندار بودن متفاوت است. انسان دین دار در هر شرایطی به دین خود پایبند بوده و هیچچیز و هیچکس نمیتواند ایمان او را خدشه دار کند و این موضوع فرد را بیش از پیش قابل اعتماد مینماید.
■ خوش اخلاقی
بعد از دینداری آنچه در هر زندگی راهگشاست، اخلاق نیکو و پسندیده است. انسان خوشاخلاق، بدیها و ضعفهای خود را با تواضع قبول میکند و نقص و ضعف طرف مقابلش را به رخ او نمیکشد. انسان از همصحبتی با چنین فردی حتی اگر جدال باشد آزار نمیبیند. از همه مهمتر، از بدیها و کاستیهای انسان خوشاخلاق راحتتر میشود چشمپوشی کرد و این یعنی همه چیز را زیبا دیدن. روایت داریم فردی به امام رضا (علیه السلام) نامه نوشت که فردی از بستگانم به خواستگاری دخترم آمده است؛ ولی اخلاق خوبی ندارد. چه کنم؟ حضرت در جوابش فرمودند: «اگر بد اخلاق است به او دختر نده.» حضرت امیر نیز در بیان ویژگیهای بهترین زنان فرمودهاند: «آسانگیر و نرمخو و سازگار باشند.»
■ همتایی
این نکته از آن نکاتی است که اگر هم دختر و هم پسر دارای خصوصیت اول و دوم باشند، شامل این مسئله هم خواهند بود. متأسفانه در زمان ما همتایی به شأن و جایگاه اجتماعی تعبیر شده است که این روایت از زبان مبارک امام علی (علیه السلام) خط بطلانیاست بر این کجفهمیها:
«حضرت رسول فرمودند: هرگاه کسی به خواستگاری نزد شما آمد که اخلاق و دینش مورد رضایت شما بود، فوراً دختر خود را به ازدواج او درآورید. از حضرت سؤال شد اگر این فرد از نظر حسب و نسب در درجه پایینتری قرار گرفته باشد چه؟ حضرت در پاسخ دوباره سخن خود را تکرار کردند.»
دقت به این نکته که حضرت فرمودند اخلاق و دینش مورد رضایت شما باشد، میتواند به این معنا باشد که بهتر است هر کس با توجه به فرهنگ و عرف خود به این مسئله بپردازد.
■ اصالت و شرافت خانوادگی
روزی پیامبر اکرم فرمودند: «ای مردم! از سبزهزاری که بر بالای منجلاب و مزبلهای روییده باشد بپرهیزید. هنگامی که دربارة آن سؤال کردند، فرمودند: زن زیبایی است که در خانوادة بدی رشد کرده است.»
بد تعریفی است که حضرت رسول از خانوادهای کردهاند که وصلت با آن صلاح نیست. شاید دقت به این نکته راجعبه انتخاب شوهر نیز دور از عقل نباشد؛ زیرا تأثیر محیط و افراد خانواده بر روی هر فرد غیر قابل انکار است؛ هرچند این تأثیر بر روی دختران بیشتر از پسران خواهد بود.
■ سلامت جسم و روح و عقل
ضرورت این ویژگی بیشتر از نکات قبلی است؛ زیرا عقل سالم در بدن سالم است و انسان عاقل بهتر میتوان روحش را از پلیدیها نگه دارد و همة اینها یعنی داشتن توانایی برای بهتر ایفای نقش کردن در زنگی مشترک. امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: «از ازدواج با زن احمق خودداری کنید؛ زیرا همنشینی با او برای شما بلاست و بچة دنیا آمده از او تباه و ضایع میشود.» همچنین حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: «خدایا پناه میبرم به تو از...زنی که با کودنی و حماقت و بدخلقی خود مرا پیش از وقت پیر کند...».
■ زیبایی
زیباپسندی هم در فطرت و ذات مرد است و هم در زن و هیچکدام را نمیتوان به خاطر این خصلت سرزنش کرد. حضرت امام کاظم (علیه السلام) میفرمایند: «سه چیز نور چشم را جلا میبخشد: نگاه به سبزه، آب جاری و صورت زیبا.» اما به دلایل روانشناسی و جامعهشناسی و اعتقادی، این خصلت در مرد بسیار پررنگتر از زن بوده و به خاطر همین نیز توجه به این نکته برای مردان ضرورت بیشتری دارد. شاید به همین علت در اسلام که بسیار به حریم و نگاه و حجاب زن و مرد توصیه شده است، دست مردان در انتخاب همسر زیبا باز گذاشته شده است تا جایی که مردی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: آیا مرد میتواند به مو و زیباییهایی که زن دارد بنگرد؟ حضرت فرمودند: اگر نگاه کردن به قصد لذت بردن نباشد اشکالی ندارد. فرد پرسید: آیا زن بایستد تا مرد به او بنگرد؟ حضرت فرمود: آری حتی زن میتواند لباس نازک برای مرد بپوشد. در این روایت به نکات مهمی اشاره شده است که نیت و نگاه پاک داشتن و دقت در انتخاب همسر مورد پسند از مهمترین آنها میباشد. البته دختران هم باید توجه داشته باشند که این آزادی تنها برای مردی است که به خواستگاری آنها آمده است نه کسانی که قرار است بیایند یا هیئت همراه آقای داماد. همچنین زندگی زمانی شیرین خواهد بود که همسرتان با تمام وجود به شما عشق بورزد و لازمهاش این است که با چشم باز و صد البته پاک شما را انتخاب کند.
■ مهریه
حال نوبت تعیین مهریه میشود، چیزی که در این سنت پیامبر از ارزش بالایی برخوردار است؛ تا جایی که امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «کسی که مهریهای قرار دهد و قصدش این باشد که آن را به زن ندهد همانند دزد است. و از طرف دیگر حضرت فرمودهاند: از برکات زن کمی مهریة اوست.
■ مشورت
زمان تصمیم نهایی رسیده است. در دین اسلام مشورت کردن برای هر کاری عملی بسیار پسندیده و توصیه شده میباشد چه رسد به ازدواج که پایه و بنای سعادت هر فرد است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «آنکه خود را بینیاز از مشورت بداند، خود را به خطر افکنده است.» هر انسان عاقلی هم تا میتواند از خطر دوری میکند.
■ پایان
به میمنت و مبارکی زمان پیوند و آغاز زندگی فرا میرسد. در احادیث و روایات بسیاری به برکات برگزاری این مراسم اشاره شده است. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «درهای رحمت الهی در چهار وقت گشوده میشود: 1. زمان بارش باران؛ 2. زمانی که فرزند به چهرة پدرو مادرش نگاه میکند؛ 3. هنگام گشوده شدن در کعبه؛ 4. و هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی. همچنین حضرت آداب این مراسم را اینچنین بیان کردهاند: «سور دادن در ازدواج، از سنت پیامبران است.»
با اینکه مراسم عروسی پایان این مطلب است؛ اما خود آغازی برای یک عمر زندگی است. نکتة پایانی اینکه اگر نکات بیان شده در روایات و احادیث در رابطه با بعد از ازدواج بیشتر از آنچه ذکر شد نباشد، قطعاً کمتر نیست.
بازکاوی مفهوم خوشبختی
مهدیه محمدی
خوشبختی و دستیابی به این احساس خوشایند امری است که به یقین میتوان گفت ذهن همة انسانها را حتی به مدت کوتاهی به خود مشغول کرده است، وجود دارد. هیچ انسانی نیست که در زندگی خود به سعادت و خوشبختی فکر نکرده و آرزوی دستیابی به آن را در سر نپرورانده باشد. چراکه همه انسانها فطرتا کمالجو آفریده شدهاند .
ما در این نوشتار به دنبال بررسی، تبیین و بازکاوی مفهوم خوشبختی هستیم. به عبارتی به دنبال آن هستیم که دریابیم این خوشبختی و عاقبتِ سعادتمندی که همة انسانها به دنبال آن هستند به چه معناست؟ ما انسانها در زندگی خود به کجا و به چه نقطهای برسیم، سعادتمند شده و طعم خوشبختی را میچشیم؟ چه اعمال اخلاقی و پسندیدهای برای پیمودن مسیر خوشبختی و رسیدن به قله آن لازم است؟ مفهوم سعادت و راه رسیدن به آن در ادیان و مکاتب مختلف، متفاوت است. به تبع آن مفهوم نیک و بد، اعمال اخلاقی و پسندیده و اعمال بد و گمراهکننده نیز در آنها با هم تفاوت دارد. ازاینرو برای وضوح بیشتر مطلب به بررسی مختصری از این مفاهیم در چندی از مکاتب فکری میپردازیم.
یکی از این مکاتب، مکتب مادیگری است. این مکتب دارای شُعَب متفاوتی است که یکی از معروفترین آنها مادیگری کمونیستی نام دارد. در این مکتب اصالت با امور مادی و اقتصادی است. ثروت و اقتصاد کمونیستی معیار ارزشگذاری محسوب میشود و امور معنوی هیچ معنا و مفهومی ندارد و همه چیز با امور مادی سنجیده میشود. دنیای آنها محدود به مفاهیم مادی است و مسائل والاتر از آن همچون تعالی روحی و معنوی حتی در تصور آنها نمیگنجد. ازاینروی اعمالی اخلاقی و پسندیده هستند که جامعه را بهسوی شکلگیری اقتصاد کمونیستی، تسریع و ثبات آن پیش برد. سعادت و خوشبختی به معنای استقرار و تداوم همین نظام اقتصادی است. اگر از این افراد پرسیده شود راست خوب است یا دروغ میگوید هرکدام که برای استقرار اقتصاد کمونیستی خوب باشد خوب است و دیگری بد و غیراخلاقی.
از جمله مکاتب دیگر میتوان از مکتب لذتگرایی نام برد. در این تفکر اصل بر لذت و بهرهمندی از لذائذ مادی است. طرفداران این نظریه فقط جنبه حیوانی انسان را در نظر گرفتهاند و انسان را موجودی مادی میدانند با خواستهها و غرایز پست حیوانی که به هر طریق باید به ارضاء غرایز مادی خود بپردازد و لذت ببرد. در نتیجه طرفداران این نظریه نهایت سعادت و خوشبختی را در لذت هرچه بیشتر از امور مادی و دنیوی میدانند. در این مکتب، عملی اخلاقی و نیک است که انسان را در راه اعمال این غرایز و دستیابی به لذت هرچه بیشتر کمک کند. در واقع از نظر این مکتب انسان با حیوان تفاوت ندارد.
برخی مکاتب بنیان خود را بر پایه منافع شخصی سامان میدهند. سرمایهداری غرب این تفکر را دنبال میکند. در این تفکر همة جوامع بشری باید فدای منافع سرمایهداران غربی شوند. طبیعتاً در این اندیشه، عملی اخلاقی است که آنها را به منافع مادی و شخصیشان برساند و عملی که به ضرر ثروتاندوزی و قدرتطلبی آنها تمام شود غیراخلاقی است. نهایت سعادت و خوشبختیای که در این مکتب تصور میشود نیز آن است که این سرمایهداران و قدرتطلبان بر تمام جهان تسلط یابند و منافع مادی آن را در مشت خود داشته باشند.
در مقابل این گروه طرفداران مکتب غیرگرایی اصالت را برای جامعه قائلند نه افراد و به سعادت و پیشرفت جامعه میاندیشند. در این مکتب عمل اخلاقی، عملی است که در راستای خیر و سعادت جامعه باشد و خوشبختی را در سعادت جامعه میبینند نه افراد.
با توجه به مطالب گفته شده در مییابیم که هیچکدام از این مکاتب تمام جنبههای مادی، معنوی، فطری و... انسان و جامعه را مدنظر قرار ندادهاند. به عبارتی هیچکدام در نظریات خود اصول اعتدال و همهجانبهنگری را رعایت نکردهاند؛ بنابراین سعادت و خوشبختی مدنظر آنها هیچگاه خوشبختی نهایی نخواهد بود و هرکس در این مسیرها گام بردارد در انتها درمییابد، که به سرابی بیش امید نداشته است.
اکنون در پی آن هستیم که مفهوم خوشبختی را در دین اسلام و در مکتب اخلاقی خداپرستان بررسی کنیم.
اساس مکتب اسلام بر ایمان به خداوندی قرار گرفته که کمال مطلق و مطلق کمال است. در این کاملترین دین آسمانی هدف آفرینش، تکامل انسان در جنبههای معنوی است. تکامل معنوی به معنای قرب به خداوند و پیمودن راهی است که انسان را به صفات کمال او نزدیک میسازد. کمال بشریت در آن است که پرتویی از صفات جمال و جلال خداوند را در خود منعکس کند و به ذات پاکش نزدیکتر شود؛ ازاینرو پیشرفتهای مادی نیز تا آنجا که راه را برای وصول به تکامل معنوی هموار سازد خیر بوده و هدف معنوی محسوب میشود. درواقع اسلام راه اعتدال را درپیش گرفته و اصولی را تعیین کرده که به یاری آنها میتوان با بهرهبرداری صحیح از لذائذ مادی و معنوی به خیر و صلاح دنیا و آخرت دست یافت. دین مقدس اسلام در آیات و روایات متعددی سعادت و خوشبختی حقیقی و راهکارهای رسیدن به آنها را برای بندگان شرح داده است. با ذکر چند نمونه از آنها سعی میشود تا نمایی کلی از راه و هدف مورد نظر و خواست خداوند ترسیم شود.
از مفهوم آیات 7-10 سورة شمس میتوان دریافت که خوشبختی استفادة صحیح و مشروع از نیروهای مختلف مادی و معنویای است که پروردگار در اختیار انسان قرار داده است.
خداوند در آیه 123 سوره طه میفرماید: «فمن تبع هدی فلایضل و لایشقی». طبق این آیه، خوشبختی و نجات انسان در سایه پیروی از اوامر الهی است. برای همه واضح است که خالق هرچیز بهترین راهنما برای مخلوق است؛ چراکه این خالق است که برهمه ویژگیها و تواناییهای ظاهری و باطنی مخلوق خود عالم بوده و میتواند بهترین راهنما برای او باشد. خداوند میفرماید که رستگاری، سعادت و کمال انسان در گرو تزکیه نفس است. خداوند متعال خوشبختی حقیقی را در کسب رضای پروردگار، تقوا و پرهیزکاری، یادخدا، عمل صالح، مجالست با علما و بزرگان، اولاد صالح و... میداند.
خداوند در جای دیگری در آیه نه سوره شمس پس از یازده سوگند میگوید کسی که خود را از پلیدی تطهیر کرده و راه پرهیزکاری درپیشگیرد، به سعادت و خوشبختی دست مییابد و هرکس که به ناپاکی روی آورده و خود را به گناه و پلیدی آلوده کند، بدبخت و روسیاه خواهد بود.
از سوی دیگر واضح است که انسان بدون آرامش هیچگاه در زندگی احساس خوشبختی نخواهد کرد؛ بنابراین یکی از مؤلفههای دستیابی به خوشبختی، راههای رسیدن به آرامش است. خداوند در آیه 28 سوره رعد میفرماید که مهمترین عامل خوشی و آرامش روح در زندگی، یاد پروردگار است و در آیه 124سوره طه نیز میفرماید مهمترین عامل بدبختی بشر رویگرداندن از یاد خدا است.
یکی از مؤلفههای مهم سعادت و خوشبختی در اندیشة امام علی (علیه السلام) داشتن فضایل اخلاقی است که در رأس آنها ایمان به خدا قرار داردو فعالیت نفس موافق با این فضیلت کامل منجر به نیکبختی انسان خواهد شد.
مکتب اخلاقی اسلام، غایتانگارانه است. بهاینمعنا که خداوند جهان و بشر را هدفمند آفریده و آنها را بیحکمت نیافریده و بیهوده رها نکرده است. هدف آفرینش، سعادت و خوشبختی جهان و بشر، در لذت و آرامش قرب الهی و نزدیکشدن به درگاه ذات اقدس باریتعالی است. در واقع میتوان گفت غایت در اسلام نیز لذت بردن است، اما نه لذتهای دنیوی که ناپایدار، سطحی و توأم با رنجهای فراوان است؛ بلکه لذتهای پایدار و عمیق روحی و معنوی و خالی از هرگونه رنج و سختی. خداوند به انسان سفارش کرده که خود را محدود به لذتهای دون دنیا نکنید. خود را به کمال انسانی رسانده و به آخرت، لذتها و نعمتهای جاودانه آن بیندیشد. حکمت و فلسفة خلقت انسان آن است که بشر، خود را به کمال فضیلت و به بالاترین کمال انسانی برساند؛ اما یافتن سعادت واقعی و راه صحیح آن نخستین گام در این راه است و اگر این اولین گام و اولین خشت اشتباه گذاشته شود، تا ثریا میرود دیوار کج.
راه دستیابی به این غایت متعالی آن است که انسان بدون در نظر گرفتن سود و زیان دنیوی، میلها و گرایشهای متعالی را در جان و روح خود بپروراند. آیا حاضریم بخاطر یکروز خوشی تمام سال خود را از بین برده و در رنج و عذاب سپری کنیم؟ پس چطور حاضریم زندگی ابدی اخروی خود را برای چند سال زندگی دنیوی تباه کنیم؟ ازاینرو است که کفار چون به روز قیامت و زندگی ابدی اعتقاد ندارند دین، ثواب و خطا، لذت دنیوی و سعادت اخروی و... در نظر آنان مفهومی ندارد.
با بیان این عبارات شاید به اشتباه تصور شود که دین اسلام بهطورکل انسانها را از هرگونه لذت مادی و دنیایی منع کرده و فقط به پرهیزکاری و تعالی روحی افراد امر کرده است. باید خاطرنشان کرد که خداوند حکیم بههیچوجه انسانها را از لذتهای مادی منع نکرده است؛ بلکه فقط آنها را از لذائذ غیرمشروع، منع کرده است. از آنجا که خداوند این غرایز مادی را در ذات و فطرت بشر قرار داده است، راه صحیح ارضاء و لذت بردن از آنها را نشان داده، تا حدی که حتی همین لذتهای دنیایی اگر در مسیر صحیح خود صرف شود، یکی از مؤلفههای سعادت خواهد بود. همچنین اسلام کسب ثروت را به طور کلی منع نکرده است؛ بلکه کسب رزق و روزی حلال را همردیف جهاد در راه خدا دانسته است. به عبارت صحیحتر همة این لذتهای مادی اگر از راه صحیح خود بهدست آید و انسان را از یاد و مسیر خدا گمراه نکند، خود مؤلفهای است لازم و ضروری برای دستیابی به فضیلت و کمال انسانی که سعادت دنیا و آخرت در آن خواهد بود.
همه ما میدانیم که احساس خوشایند خوشبختی در احساس آرامش و آسایشخاطر نهفته است. کسانی که سعادت و خوشبختی را تنها در مال دنیا و زراندوزی خلاصه میکنند، باید بدانند مال دنیا تا حد متعارف برای احساس آرامش در زندگی لازم و ضروری است؛ اما ثروتاندوزی بیش از حد انسان را از یاد خدا و هدف والایی که برای آن آفریده شده است، غافل میکند رفاه ممکن است موقتی به همراه داشته باشد؛ اما مطمئنا آرامش ابدی بههمراه نخواهد داشت؛ چراکه آرامش آن زندگی ابدی درگرو نزدیکی به خداوند است.
باید دانست که خداوند سرچشمه اصلی تمام مواهب و تواناییها است. خداوند همة امکانات تحصیل عزت و خوشبختی را در اختیار انسانها قرار داده است و عدهای از این مواهب خدادادی به نحو احسن استفاده کرده و با توجه به آیه «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم» قدم در راه قرآن که مستقیمترین و ثابتترین روشهاست گذاشته و به خوشبختی حقیقی در دنیا و آخرت دست مییابند. عدهای نیز از این امکانات استفاده سوء کرده و راه شیطان را پیش میگیرند. درواقع انسانها در کسب سعادت، عزت، ذلت و ... مختار و آزادند.
ما انسانها در هریک از مراحل مختلف زندگی خود با این انتخاب روبهرو میشویم و سرنوشت خود را رقم میزنیم. به عنوان مثال در مرحله تحصیل علم و استفاده از آن میتوانیم تواناییهایمان را در راه تعالی خویش، پیشرفت جامعه و رسیدن به کمال انسانی صرف کنیم و یا در راه سقوط جامعه بشری. و یا در مرحله ازدواج نیز میتوانیم با پیاده کردن روشهایی که خداوند برای زندگی مشترک انسانها توصیه کرده در زندگی خود مکمل یکدیگر بوده و یکدیگر را به فضیلت و کمال انسانی برسانیم یا نه با رفتار اشتباه خود مانعی شویم در راه پیشرفت و سعادت یکدیگر.
منابع
- 1.حسن معلمی ، فلسفه اخلاق.
- 2.سید احمد رهنمایی، غرب شناسی.
- 3.علامه طباطبایی، المیزان.
- 4.علی شیروانی، اخلاق در قرآن.
- 5.مجتبی مصباح، بنیاد اخلاق.
- 6.ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه.
- 7.ویلیام کی، فرانکنا، فلسفه اخلاق.