- 1
- 2
- 3
- 1
- 2
- 1
- 2
- 3
- 1
- 2
دختر فهمیده
روزی «اسماء» دختر یزید انصاری، به نمایندگی از سوی زنان مدینه خدمت پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و در حالی که آن جناب بین اصحاب نشسته بود، عرض کرد: پدر و مادرم فدایت باد! من از طرف زنان خدمت شما آمدهام ای رسول خدا! بدان، هیچ زنی در شرق و غرب عالم از آمدن من نزد شما آگاه نشود، مگر آن که نظریهاش مثل همین نظریهای است که من عرض میکنم:
خدای تعالی شما را به حق به سوی زنان و مردان برانگیخت و ما به شما ایمان آوردیم و به خداوندی که شما را فرستاده نیز ایمان آوردیم. ما طایفه زنان در چهار دیواری خانهها محصور و تحت سیطره مردان هستیم و در عین حال، پایه و اساس زندگی شما مردانیم. این ما زنان هستیم که شهوات شما را برمیآوریم و به فرزندان شما بارور میشویم.
و اما شما مردان در دین اسلام برتریهایی بر ما یافتهاید. شما به همه نمازهای جمعه و جماعت و به عیادت بیماران و تشییع جنازه میروید. همه ساله میتوانید پشت سر هم حج بروید و از همه اینها ارزندهتر، شما مردان میتوانید در راه خدا جهاد کنید. و چون شما به حج، عمره یا جهاد میروید، ما اموال شما را حفظ میکنیم، برای شما پارچه میبافیم و برایتان لباس میدوزیم و فرزندان شما را سرپرستی و تربیت مینماییم. پس آیا ما در اجر و پاداش با شما شریک نیستیم؟!
پیامبر، با شنیدن این سخنان جالب، تمامی چهره خود را به سوی یاران خود برگرداند و فرمود: آیا سخن هیچ زنی را بهتر از پرسش این زن در امر دینش شنیدهاید؟
عرض کردند: یا رسول الله! هیچ گمان نمیکردیم زنی به چنین مطالبی راه پیدا کند! آنگاه رسول خدا متوجه «اسماء» شد و فرمود:
«ای زن! بازگرد، و به همه زنانی که این پرسش را دارند، اعلام کن همین که شما خوب شوهرداری کنید (و فرزندان خوبی پرورش دهید)، خشنودی او را به دست آورید و تابع شوهران خویش باشید، اجر همه اینها برابر است با پاداش تمام چیزهایی که برای مردان برشمردی!»
اسماء برگشت، در حالی که از شدت خوشحالی، پیوسته خدا را به یگانگی و بزرگی یاد میکرد و ذکر «لا اله الا الله» و «الله اکبر» بر زبان داشت. 1
1. ترجمه تفسیر المیزان، ج 4 /515.