برای دسترسی به محتویات این نشریه از درختواره سمت راست موضوع مورد نظر خود را انتخاب کنید.
- 1
- 2
- 3
- 1
- 2
- 3
- 4
- 1
- 2
- 1
- 2
- 3
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 1
- 2
معرفی فیلم - نظام آموزشی درانجمن شاعران مُرده
مرتضی ارشاد
نظام آموزش و فرآیند یادگیری را نمیتوان بدون تعریف و تفسیرِ سنت و کُنش سنتمحور بازنمایی کرد. سنت در تعریف، کنشی است که به دلیل اجماع گروهی و عرفی و... از سوی یک خردهفرهنگ و یا فرهنگ عمومی بهصورت یک شاخص اجتماعیِ لازمالاجرا ثبت میشود که عدول از آن در بسیاری از موارد، تنبیه و مجازاتِ رسمی و قانونی ندارد. اما از سوی معتقدینِ آن سنت خاص، با رفتاری تنبیهی مواجه میشود.
پیروی و تکرار را میتوان بارزترین شاخصهای سنت در منطق نظام آموزشی دانست. نظام آموزشی در جهت فراگیری دانش از مکانیسم استفاده میکند. مکانیسمهای آموزشی در واقع واسطۀ انتقال دانش است. در دورههای متفاوت و بر اساس ویژگیهای منطقهای ـفرهنگی، مکانیسم آموزشی را به جدید و قدیم یا همان دوآلیسم سنتی و مدرن تقسیم میکنند.
«انجمن شاعران مُرده» ساختۀ «پیتر ویر» (1989) یک نمونه از تصویر منطقهای متفاوت نظام آموزش است. جان کتینگ یک معلم ادبیات است که وارد یکی از سنتیترین کالجهای آموزشی میشود که با جانمایۀ تکرار یک الگوی تثبیت شده، تلاش میکند دانشآموزان خود را به نمونههای موفقِ قبلی تبدیل کند. چنین نظام آموزشی در واقع با یک حجم منسجم از قاعده و قانون، از بزرگترین تا کوچکترین مسائل دانشآموزان و حتی خود کادر آموزشی کالج را زیر نظر گرفته است تا با مراقبتاز این جریان بدون هیچ لکنت عملی، در پایان، شاهد نمونههای الگویی باشد که میبایست با نمونههای پیشین خود برابری کنند.
جان کیتینگ با شناخت و تجربهای از چنین منطق آموزشی، آنرا استبدادی میداند که مانند یک کارخانه بدون توجه به مادۀ خام ابتدایی، همۀ دانشآموزان را به یک الگوی خاص محدود میکند. وی ابتداییترین، ولی بزرگترین ضعف این منطق آموزشی را نشانه میرود. به جای آنکه سیاستهای کلی چنین مرکز آموزشی را زیر سؤال ببرد که در واقع با سابقهای چندین ده سالۀ خود غیرقابل جابهجایی مینماید. در حاشیه، سعی میکند یک منطق متفاوت آموزشی را شکل دهد. شکل دادن منطق متفاوت آموزشی متفاوت باعث میشود که دانشآموزان برای اولینبار بتوانند چیزی را ببینند که نیست و با اختیار خود آنرا رد یا انجام دهند. رهیدن از بند قواعد و انجام رفتارهایی که خارج از عرف معمول نظام آموزشیِ اصلی است، جذابیتی است که دانشآموزان ادبیات یک کلاس را به محور تحولخواهی میرساند. در واقع جرقۀ انقلاب در منطق آموزشی سنتی در حاشیهترین شکل ممکن انجام میشود.در یک کلاس درس و با روی میز ایستادن و درس دادن و یا صفحاتی از کتاب را پاره کردن و شکلدهی یک محفل ادبی در دل یک غار.
کنش این دانشآموزان در اصل یک رفتار غیر قابل باور نیست و بسیار هم معمول مینماید. اما در میدان رفتاری آن نظام آموزشی همین رفتارِ به نظر ساده، به تخریب وجه مشروعیتزای نظام آموزشی میانجامد.
نظام آموزشی سنتی که سیطرۀ اقناع خود را از نظر خود دچار مشکل و خطر میبیند، آخرین تکّۀ این پازل را با دستان خود جا میگذارد. استبداد نظام آموزشی تصمیم به برخورد و سرکوب حذف الگوی موازی خود میگیرد. خشونت حامل و حاصل از سرکوب و اخراج و... در این بازۀ زمانی از سوی نظام آموزشی کاملاً موفق به نظر میرسد؛ بیخبر از اینکه سرکوب کردن یک تفکر که غیر از ما میاندیشد، نه تنها مشروعیت آنرا از بین نمیبرد. بلکه آنرا از یک کلاس درس به فضای عمومی آن کالج و در مراحل بعدی به مرزهای گستردة آن نظام آموزشی میرساند.
در نظام آموزشی ما هم میتوان نمونههای مشابه بسیاری از این نوع استبداد آموزشی را نشانهگیری کرد. یادگیری که با این حجم از اجبار حاصل میشود، خارج از محتوای منتقل شده است. شکل و فرمی را به دانشآموزان انتقال میدهد که در واقع خلاقیت آنان را از شکل ابتکار به شکل تکرار تبدیل میکند. ما در نظام آموزشی با خطوط قرمز بسیاری مواجه هستیم، همچنان که در فیلم «انجمن شاعران مُرده» هم تصویر شده است. این خطوط قرمز جدای از کاربرد نمادین خود در نحوۀ شکلگیری خود نیز باید مورد بررسی قرار گیرند. مثلاً يك مؤسسۀ آموزشی را تصور کنید که کاربران ودعوتشدگانش باید همیشه سر پا و ليلي كنان در آن تردد کنند. این اتفاق در زمان شکلگیری خود یک امر غیر معمول بوده است که توانسته اجماع رسمی و یا غیر رسمی همگانی را به دست آورد و از این طریق خود را بهعنوان قاعده و یا قانون به شکل سنت جا بیندازد. حال تصور کنیم یک نفر در این نظم آموزشی «راه برود»و رفتاری که معمول طبیعت انسانی است، نشان دهد. این حرکت ساده، در آن منطق، مبارزه محسوب میشود. و این مبارزه زمانی عیان میشود که منطق آموزشیِ آن مؤسسه تصمیم به برخورد و سرکوب بگیرد. سرکوب ترجمهای دیگری از این است که من نمیگذارم تو ما را تغییر دهی، یا من میدانم که تو ما را میتوانی تغییر دهی، اما ما نمیگذاریم به هر طریقی که باشد و با هر هزینهای.
سنت نباید خود را در یک فضای گفتمانی تسریع دهد و با نتیجهای ثابت، وارد مواجهه با تغییرات جدید شود. سنت، تکرار است و به همین دلیل، خشک به نظر میرسد. مبارزه، غیر معمول است و آرمانِ متفاوت بودن را در دل خود دارد. سنت آموزشی باید برای احیای خود و ادامۀ حیاتش از این امرِ متفاوت بودن برای خود استفاده کند و این اجازه را به منطقهای دیگر بدهد که خود را در دل سنت و یا در موازات آن نمایش دهند. مشکل آموزشِ سنتمحور، تداخل نیست، بلکه تداخل میتواند به دیگر گونه کردنِ ذهنِ دانشآموزان کمک کند. مشکل سنت آن است که یادش میرود هر امر تازهای میتواند خود به سنت تبدیل شود و ظرف زمانی سنت است که مهم است. اشتباه سنت، مواجهه است که اگر شکل بگیرد، به جنبشی منتهی میشود که میتواند به تغییر پایهایِ سنت ختم شود.
انجمن شاعران مُرده توصیهای است برای منطق نظام آموزشی که حاشیه خود را بهتر ببیند .